ای دیار روشنم، شد تیره چون شب روزگارت
کوچراغی جزتنم؟ کاتش زنم در شام تارت:
ماه کو؟ خورشید کو؟ ناهید چنگی نیست پیدا!
چشم روشن کو؟ که فانوسش کنم، در رهگذارت؟!
آبرویت را چه پیش آمد؟ که این بی آبرویان
می گشایند آب در گنجینه های افتخارت؟
شیرزن شیرش حرام کام نامردان کودن
کز بلاشان نیست ایمن گور مردان دیارت
می فروشند آنچه داری: کوه ساکن،رود جاری
می ربایند آهوان خانگی را از کنارت
گنج های سر به مهرت رهزنان را شد غنیمت
درج عصمت مانده بی دردانگان ماهوارت
شب که بر بالین نهم سر، آتش انگیزم ز بستر
با گداز سوز وساز مادران داغدارت
در غم یاران بندی، آهوی سر در کمندم
بند بگشا- ای خد!- تاشکر بگذارد شکارت
مدعی را گو چه سازی مهر از گل درنمازت
سجده بر مسکوک زر پر سودتر آید به کارت!
این زن – ای من- برکمر دستی بزن، برخیز ازجا:
جان به کف داری همین بس بهره از دار وندارت!
سیمین بهبهانی
salam az inke naghshi dar zende negah dashtance tammadone kohan irani dari va dar ashena kardane mardome in diare por gohar naghshi ifa mikoni baram jalebe omidvaram dar residan be hadafet ke hadafe hamye iranian hast bere.
manam bahat movafegham khili dorost migi
سلام به شما آقا سینا و تمام ایرونی ها من مطلب شما را خوندم مرسی که به وبلاگ من سری زدی من به گفته شما عمل کردم و اگر میتوانی برای وبلاگ من یعنی www.ble.blogfa.com هم تبلیغ بکنی ممنون .به وبلاگ من هم سری بزنید دوستا خوشهال میشویم...تا دیدار دیگر..