سرداران بی سر

سرداران بی سر ، گمشده در خاک وطن

    آنچه تاکنون باعث رشد و نمو بشریت شده است مطالعه و درس گرفتن از تاریخ می باشد،  شاید این جمله اغراق آمیز بنظر برسد چرا که آنقدر در ذهن مسولان جمهوری اسلامی مانند بتی بزرگ جلوه می کند که دست نیافتنی شده است آری چرا ما نباید از تاریخ خود ، تاریخ پر افتخار خود دانشی هر چند اندک داشته باشیم و به آن ببالیم آیا حق ما نیست که بدانیم چرا در دوره یاغی گری و سرکشی مزدورانی چون اسکندر مقدونی ، دلاور مردی چون آریو برزن قد علم کرده و از مردانگی و آزادی سخن می گوید آیا چنین مردانی کم داشته ایم که این گونه چون دیوانگان گریبان گیر اعراب شده ایم تا برای خود قهرمان بسازیم ، آری ملتی قهرمان پرور بدنبال قهرمان می گردد و گویی سردارانی چون آریو برزن ، سورنا ، بابک خرمدین ، یعقوب لیث ، ابومسلم خراسانی و ستار خان و باقر خان و ... در این خاک زاده نشده اند. حال از یاد برده ایم این فرهنگ غنی که در هر دوره ای به آن بالیده ایم در خون این مردان همچون درختی تنومند شده است پس ای ایرانی به خود ببال که وقت تنگ است. 

     آریو برزن و مردانش 90 سال پس از ایستادگی لئونیداس در برابر ارتش خشایارشا در ترموپیل، که آن هم در ماه اوت روی داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسکندر آغاز کرده بودند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و آخرین ایستادگی «آریو برزن» در این است؛ که یونانیان در ترموپیل، در محل برزمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرین سخنانش را بر سنگ حک کرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از «آریو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.واقعا چرا؟ 

لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.